اون شعر فكر ميكنم از شيخ اجل سعدي باشه
و اون زيارت اهل توحيد رو ما هم خيلي دوست داريم
از آرشيو هم بگذريد .. چيز بيشتر و بهتري براي خوندن نيست
يا حق
من بي مي ناب زيستن نتوانم..........جز باده كشيد بار تن نتوانم
من بنده آن دمم كه ساقي گويد......يك جام دگر بگير و من نتوانم
الهي چه غم دارد او كه تو را دارد . كرا شايد او كه تو را نشايد . آزاد آن نفس كه به ياد تو يازان ... و آباد آن دل كه به مهر تو نازان و شاد آن كس كه با تو در پيمان ...
شعر زيبايي بود دست شما درد نكنه ...
يازان = به اوج رسيدن