• وبلاگ : ديد
  • يادداشت : جاني دارم ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اون شعر فكر ميكنم از شيخ اجل سعدي باشه

    و اون زيارت اهل توحيد رو ما هم خيلي دوست داريم

    از آرشيو هم بگذريد .. چيز بيشتر و بهتري براي خوندن نيست

    يا حق

    من بي مي ناب زيستن نتوانم..........جز باده كشيد بار تن نتوانم

    من بنده آن دمم كه ساقي گويد......يك جام دگر بگير و من نتوانم

    + مهتاب 
    از سخنان دكتر شريعتي:
    آناني که وقتي هستند نيستند وقتي که نيستند هستند
    شگفت انگيز ترين آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتي که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم. باز مي‌شناسيم. مي فهميم که آنان چه بودند. چه مي گفتند و چه مي خواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم . هزار حرف داريم برايشان. اما وقتي در برابرشان قرار مي‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت مي‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست مي‌شويم و درست در زماني که مي‌روند يادمان مي آيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگي هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

    الهي چه غم دارد او كه تو را دارد . كرا شايد او كه تو را نشايد . آزاد آن نفس كه به ياد تو يازان ... و آباد آن دل كه به مهر تو نازان و شاد آن كس كه با تو در پيمان ...

    شعر زيبايي بود دست شما درد نكنه ...

    يازان = به اوج رسيدن