باسمك يا الله.
عليکم السلام. فکر نمي کنم اين جمله ي امام صادق (ع) چندان نياز به تفسير داشته باشه! « بندگي خدا گوهر گرانبهايي است که باطن آن آزادي و ربوبيت است» از اين واضح تر مي خوايد که بفرمايند؟ ( خواهشا اين جمله رو چند بار عميقا مطالعه بفرماييد ) باز هم اين رو ذکر مي کنم: که ربوبيت به معناي رسيدن به صفات ربوبي است، نه ساقط شدن از مقام بندگي. ربوبيت به معناي اتصاف و اتصال به کمالاتي است که لايق اون هستيم. و اين کمالات فقط و فقط صفات رب هست.حرف آخر و خلاصه اينکه: از طريق بندگي کردن، بايد صفات رب در ما ايجاد بشه؛ يعني دقيقا همون حديث بالايي.« کنهها الرّبوبية » باز تاکيد مي کنم: ربوبيت به معناي رسيدن و اتصاف به صفات ربوبي است، نه ساقط شدن از مقام بندگي.
فرموده بوديد که:« اگر بر فرض محال چنين چيزي ممکن بود ديگه بنده به خالق و مالکش احتياجي نداشت. » اولا: وقتي از طريق" عبوديت " به ربوبيت مي رسه، همين نشون دهنده ي نياز مطلق هست!! ثانيا: محال نبودنش رو اين جمله ي مولا هم اثبات مي کنه:« مردم سه دسته اند: عالمي رباّني، آموزنده اي در راه رستگاري، و فرومايگاني چون خس و خاشاک » اگر رباني شدن به معني اتصاف به صفات ربوبي محال بود، مولا چنين نمي فرمودند!
2. من کي گفتم کمالات انساني و جمال و جلال، يکجا!؟ (بماند که بي ارتباط به همديگه نيستند، و اين خودش کلي جاي بحث داره!)
3. معناي لغوي ربوبيت: مالك شدن، صاحب بودن، دارا بودن، مدبر بودن، سر پرست و متصدي بودن. حالا همه ي اين معاني رو در نظر داشته باشيد.
فقط با دونستن اين مطب كه عرفا هم تا حدي بر امور عالم تصرف دارند، و با توجه به معاني بالا از ربوبيت خيلي راحت مي شه به نتيجه رسيد. و باز تاكيد مي كنم كه همه ي اينها فقط و فقط ذيل عبوديت هستند. يعني حتي زماني كه عبد به ربوبيت برسه هم، همچنان عبوديت وجود داره. همچنان بايد بندگي كنه. وگر نه شيطان شصت هزار سال بندگي كرد، ولي چون تكبر ورزيد رانده شد!! حتي وقتي به صفات ربوبي رسيديم هم بايد بندگي كنيم...
و اين دقيقا معناي جمله پر رنگ شده ي بالاست كه از مقام بندگي ساقط نميشه. بندگي ادامه دارد...!
در ضمن فرمايشات شما رو ابداً توهين به خودم تلقي نمي کنم. بر عکس! کاملا مشعوفم که تا اين اندازه توجه کرديد...
اگه جاييش قبول نبود بفرماييد.
التماس دعا