فلکه آب از ماشین پیاده میشی، روبرو رو که نگاه میکنبی گنبد طلائی رو میبینی، در همین حال سلامی میکنی و راه میافتی
اذن دخول میگیری، بعد از چند دقیقه میرسی به حرم
زیارت رو میخونی بعد میشینی پائین پای حضرت و دعا میکنی ...
تو اون 1 ساعتی که اونجائی حال دیگه ای داری، اصلاً این دنیا یادت میره،
با خودت عهد میکنی دیگه این سری آدم شی ...
تا تو حرمی حال دیگه ای داری
از حرم میای بیرون فکرت میره به بازار و مردم و غیره ...
تو قطار که میشینی شروع میکنی فیلم دیدن و گفتن و خندیدن
میرسی تهران تا چند روز گه گاه اثر اون زیارت رو حس میکنی ولی یک هفته نمیشه که باز روز از نو و روزی از نو
ایراد از منه یا از محیط یا از هردو ؟ ..... خدایا به دادمون برس ...
هرچند امیدی به دعای من نیست ولی حق دوستان خوبم بود که براشون دعا کنم. برای همتون دعا کردم.
نوشته شده در سه شنبه 87/12/20ساعت 2:6 عصر  توسط رضا
نظرات دیگران()