همون بهتر که 6 روز هفته مثل تراکتور مشغول باشم و وقت نکنم فکر کنم ! چون روزهای تعطیل از فرط بیکاری و بی حالی و بی انگیزگی، حال و دلم گرفتس. محصل که بودم عاشق وزهای تعطیل بودم، حالا برعکس شده. آو ! چند روزه یک تار موی سفید در بین موهام پیدا شده، مثل اینکه دارم پیر میشم. گفتم مو یاد عمو افتادم :)) پریروز ها میگفت : کله کله یوزارسیفه، ولی بدن نه ! :)) -----------------------------------------------
هم از خلوت بودن وبلاگم خوشحالم، هم ناراحت خوشحال بخاطر اینکه آدمی نیستم که الکی برم تو وبلاگ ها تعریف و تمجید کنم تا اونها هم بیان اینجا و الکی تعریف و تمجید کنن. خوشحالم بخاطر اینکه اگر 3-4 تا دوست وبلاگی دارم، براشون ارزش قائل هستم و بیشتر اوقات که به وبلاگم سر میزنن و یا به وبلاگشون سر میزنم خوشحال میشم. و ناراحتم از اینکه چرا بیشتر از این دوست خوب گیرم نیآمده، یعنی نیستا ! دقیقا مثل طلا، خیلی سخت پیدا میشه. وبلاگ های بی محتوی تا دلت بخواد زیاد، ولی وبلاگ درست و درمون کم !
---------------------------------------------
قبلاً متن های وبلاگم جنس دیگه ای داشت، ولی فعلا که وبلاگ من هم بی شباهت به وبلاگ های بی محتوی نیست، شاید این متن های بی محتوی و دور شدن از اون موضوعات با ارزش گذشته ناشی از همین مشغله ای باشه که واسه خودم درست کردم. بهرحال امیدوارم به زودی بجای پاک کردن صورت مساله مشکلم با مشغله زیاد، مشکل حل بشه و اونقدر وقت آزاد داشته باشم که راجع به دقدقه های اصلیم فکر کنم و تحقیق کنم و بگم و بشنوم و بنویسم.
چیست دنیا این همه نقش و نگار ؟ مست آنیم، میکنیم از حق فرار ؟
کلمات کلیدی :
نوشته شده در شنبه 88/2/5ساعت 12:59 صبح  توسط رضا
نظرات دیگران()