سرش رو نزدیک گوشش آورد و گفت اون در مقابل تو یک نقطس و او سرش رو به نشونه تائید بالا پائین کرد.
ولی نمیدونست که اون یک نقطه معمولی نیست، یک نقطه بولده ... زیادی هم بولده.
-----------------------------
آقا این accelerometer ها چه حالی میدن
دیشب تو خونه با سجاد و علی و حسین نشسته بودیم و میگفتیم و میخندیدیم
این به اون گفت تو برو تخم مرغ بخر، اون به این، آخر سر تصمیم گرفتیم طاس بریزیم.
آخر سر هم بعد از 1 ربع طاس ریختن علی باخت و رفت خرید.
حالا بعد از اون هرچی میشه سریع میگن گوشیتو بده طاس بریزیم ببینیم کی میباززه.
نوشته شده در چهارشنبه 88/7/29ساعت 6:32 عصر  توسط رضا
نظرات دیگران()