فیلم hurt lucker رو دیدم
برام سوال بود چرا آواتار رو گذاشتن کنار به یه فیلم دیگه اسکار دادن
خوب حالا جوابمو گرفتم.
عید دیدنی همه خاندان رفتیم خونه زهرا، دست پختش اینقدر خوبه که همه اینقدر خوردیم که نزدیک بود یکی دوتا کشته بدیم
شوهرش هم نمیدونم چه دردشه، حتماً باید به همه ثابت کنه که وضعش خوبه، به اِن نفر نفری اِن تومن عیدی میده هرسال
حالا من که میدونم اون دیگه چند سالی هست که وضعش خیلی هم خوب نست! ولی خوب خودشو میکشه که همون چهره همیشگیش رو نشون بده، خوب آخه مرد حسابی خودتو میکشی که چی بشه ؟! بقیه رو هم به زحمت میندازی، یک کم آدم باش !
این آقا هم شورشو درآورده !
ماشینشو هیچ جا نمیبره ! فقط میره مسافرت باهاش میره،
به مجید گفت میرید خونه زهرا من و خانم رو هم ببر، حالا که جا داره ماشینت.
سجاد بهش اعتراض کرد گفت بابا بیا با ماشین تو بریم، واسه چی ماشین نمیاری، گفت فضولو بردن جهنم ! منم تا اینو شنیدم گفتم سجاد وایسا باهم بریم جهنم، آقا هم بهش برخورد و گفت باشه حالا که دوست دارید با ماشین من میریم، سات 7 آماده باشید بریم !
یک ربع بعد دیدم آقا صدا زد : رضا مجید اومده دنبالم، دیگه زشته باهاش نرم، شما هم خودتون بیاید ...
آخر شب که برمیگشتیم اول عمو حاجی راه افتاد،
بعد من بعد مجید
تو خیابون بعدی داشتم میرفتیم پائین یکی دو سه تا ماشین دیگه هم بود، دیدم آخر خیابون یکدفه ترافیک شد، اونم ساعت 12:30 شب
یکی دو تا ماشین غریب شروع کردن دور زدن عمو هم شروع کرد دور زدن، یک شیر تو شیری شد، منم بعد از عمو دور زدم مجید بعد من ماشینای دیگه بعدش ...
رفتم بالاتر علی گفت از این کوچه برو راه داره ، بقیه هم اومدن
آخر کوچه دیدم این رو هم بستن، حالا تو اون یک ذره جا باز همه دور زدیم، باز شیر تو شیر،
رفتیم اونور تر دیدم ته خیابون باز ملت دارن دور میزنن ...
خلاصه نصفه شبی اوضاعی شد ..... جبور شدیم بریم دور قمری بزنیم ...
نوشته شده در شنبه 89/1/7ساعت 5:18 صبح  توسط رضا
نظرات دیگران()