سعی میکنم خیلی مختصر و مفید نتیجه گیری خودم از این داستان رو بنویسم.
1. کارکرد منطق فازی : اگر من فازی فکر نمیکردم، یا باید سید رو دربست قبول میکردم یا کلاً رَد ! ولی شکر خدا فازی فکر کردم و با خودم میگفتم این موضوع که جن و ملک و ... حقیقت داره که شکی نیست ولی چرا سید با این همه ففعل اشتباه باید این قدرت رو داشته باشه نباید باعث بشه چیزهای دیگه رو نفی کنم و موارد دیگه
2.انسان تا از چیزی مطمئن نشده نه باید رد کنه نه باید تائید کنه.
3.چشم سوم و اصولا علوم غریبه چیز اصلا خوبی نیست، برعکس خیلی هم میتونه بد و خطرناک باشه چراکه به اعتقاد بنده نفوذ شیطان در اون عوالم خیلی بیشتره و خیلی هم طبیعی کار میکنه. (مثال احسان)
4.کسانی که چشم سومشون بازه و چیزهایی از عوالم برزخی و غیره میبینن، دیده هاشون رو با شرع مطابقت بدن چون تو این عوالم شیطان خیلی دست داره و واقعا آدم رو گمراه میکنه، آخر کار میبینی شدی کافر/مشرک و ....
5.آدم همیشه باید دنبال دلیل باشه، آدم باید هر چیزی رو در ابتدا با دید منتقدانه نگاه کنه، اینجوری کمتر سر آدم کلاه میره. این مساله استثنا هم نداره ولی دقت کنید، اگر در مورد مساله ای چند تا دلیل قطعی دارید و چند دلیل مشکوک، ببه دلیل های قطعی بسنده باید کرد. مثلا یک عده میان طبق موارد مشتبه در قرآن، قرآن رو زیر سوال میبرن ولی یک عده میان بر اساس آیات محکم سعادت دنیا و آخرت رو برای خوشون میخرن، این افراد آیه های مشکوک رو میشناسن ولی چون بدنبال حقیقت هستن نه دنبال بهانه تراشی ایات محکم براشون کافیه. برعکسش هم هست. در مساله سید من چند تا مورد قطعی میشناختم که ثابت میکرد سید در صراط مستقیم نیست ولی تا مدت ها مشکوک بودم نکنه اشتباه میکنم و در نهایت فهمیدم که این مواردی که یقین دارم بر اون موارد مشکوک ارجحیت دارن و خدا رو شکر از شک و تردید نجات پیدا کردم .
5.ایمان اجباری هیچ فایده ای نداره، همینطور ایمانی که بابت چیزی غیر از اطاعت خدا باشه.
6.هرکسی که به توحید، نبوت، و معاد ایمان داره، بهتره دنبال تقویت ایمانش باشه، البته با کسب علم ولا غیر ! وگرنه مثل پدر من که اوایل 2آتیشه بود ولی چون علم کافی از توحید و نبوت و معاد نداشت و معیارش چیزهای دیگه ای بود و الآن میبینه اون چیزهایی که براش ارزش بودن چقدر پوچ و توخالی بودن و دیگه مثل قبل نیست، (از نظر من هم اون زمان دو آتیشه بودنش اشتباه کرده هم الآن)
7.اگر دنبال شناخت حق و حقیقت هستید، از من به شما نصیحت که تنها ذات پروردگار هستن که حقیقت محض هستن و اگر دنبال شناخت و قرب به او هستید، تنها از طریق کسانی که فرستاده علی الخصوص حضرت محمد صل الله علیه و آله و از طریق آمزه های ایشون و جانشین هاشون میتونید خداوند رو بشناسید و به او نزدیک بشید.
8.این روزها عرفان و عارف های جعلی بسار بسیار زیاد شدن، هرکی بلند میشه چهارتا حرف قشنگ میزنه و اسمش رو میزاره عرفان. از قدیم هم گفتن حقیقت تلخه، ولی کو گوش شنوا ؟! برای هرکس حرف قشنگ بگی قبولت داره ولی اگر حقیقت رو بگی و به مزاج طرف تلخ بیاد، وا وی لا ! نمیدونم والا منکه تا معصومین هستن ابدا بمیرم هم کاری با این عرفان های احمقانه نخواهم داشت انشاالله !
9.خیلی ها دنبال حقیقت نیستن، بلکه دوست دارن چیزی که مد نظرشونه حقیقت باشه، خیلی گشتم ولی تاحالا کسیو ندیدم زیربار حرف حق بره و اینکه آدم بخودش بقبولونه که برحقه آدم رو از حق و حقیقت بی نیاز نمیکنه. حق همونه که هست، مثل کبک نباشیم !
10.هدف همه انبیا الهی اشنا کردن مردم با توحید بوده، هر بدبختی هم که ما داریم بخاطر اینه که مردم نمیخوان خدارو به یگانگی بشناسن، این حرف من نیست حرف قرآنه ! آقا من 124000 تا دلیل هم میارم، باز .... ولش کن حوصله دعوا تحت وب ندارم ! هرکی دوست داره بره بت و بت های خودش رو داشته باشه، منکه دیگه خسته شدم.
11.همنشین بد + ذغال و جنس خوب = بدبختی (بجای ذغال و جنس خوب، خیلی چیزهای دیگه هم میشه قرار داد ...)
راستش رو بخواهید این نوشته اصلا چیزی نیست که خودم ازش راضی باشم، یه چند وقتیه اصلا حال نوشتن ندارم، دیدم یه حرفی زدم باید تا آخرش برم. شاید این آخرین پستم باشه. تجربه من میگه دیگران دوست ندارن اشتباهاشون رو بهشون بگی، همه فقط دوست دارن از نوشته هاشون تعریف کنی و من آدم دورویی نیستم ! جایی که خوب باشه رو تعریف میکنم و جایی که ایراد داشته باشه رو میگم و این برای خیلی ها خوشایند نیست. البته بعضی از دوستان از این قائده مستثنی هستن . خلاصه اگر بدی از ما دیدید حلال کنید که شاید دیگه نباشم.
نوشته شده در چهارشنبه 87/8/29ساعت 11:37 عصر  توسط رضا
نظرات دیگران()