سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.: منو اصلی

پارسی بلاگ

صفحه اصلی

تماس با رضا

بازدید امروز : 223
بازدید دیروز : 7
مجموع بازدیدها : 241758

.: درباره  رضا
دید

.: لینک های پیشنهادی
مکارم شیرازی [85]
صالحین [63]
پرانتز باز [68]
تبیان [56]
[آرشیو(4)]

.: دوستان رضا
این نجوای شبانه من است
مردان آسمانی
هیام
رد پا
رازهای نهفته
دنیای متفاوت من
تو را می خوانم
قاصدک بارون
برای خاطر آیه ها
سید هادی



.: دسته بندی موضوعی

.: آرشیو
آداب اینترنت و وبلاگ
پاییز 1387
تابستان 1387
زمستان 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
فروردین 89
اردیبهشت 89
خرداد 89

نمیدونم ولله، چی بگم، از نظر من تازه الآن خوبه ... بعد ها رو خدا به خیر کنه. متن زیر رو بطور اتفاقی خوندم و تصمیم گرفتم اینجا قرار بدمش
--------------------------------------------------------------------
با دوستی گپی میزدیم و اختلاطی میکردیم چند روز پیشا. وسطــای بحث، رو به من کرد و گفت: فلانی، بذار یه چیز جالبی برات بگم.
گفتم: بگو!
گفت: مادر بزرگ پیری داشتم، خدا رحمتش کنه، همیشه میگفت خدا من رو خیلی دوست داشته، چرا که اگر خودم سید نیستم، اما دو تا از دامادهام سید اند.
گفتم: خوب، مگه چیه؟
گفت: آخه بیشتر خاله ها و دایی هام، همیشه سر ِ این موضوع با مادربزرگم مخالفت میکردن و میگفتن سید و غیرسید نداره، آدم باید وجدان داشته باشه. مادربزرگم هم همیشه سر اونها فریاد میکشید که زبونتونو گاز بگیرید، سید، اولاد ِ پیغمبر ه!
گفتم: خوب… مگه چیه؟
گفت: صبر کن، هنوز اصل ماجرا رو که برات نگفتم … پسرهای هر دو خاله ام، همونا که باباهاشون سید ه، گیر داده اند به ننه باباشون، که پیشوند سید رو باید از شناسنامه ما حذف کنید. باید بیای ببینی چه جنجالی ه تو خونه شون. داستانی ه!
ادامه داد: خوب… حالا چی میگی؟ هنوز هم میگی مگه چیه؟
نگاش کردم و گفتم: نه! دیگه نمیگم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 87/11/12ساعت  2:34 عصر  توسط رضا 
      نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    SwayyEm post
    Sample content for gifted nutrition
    test
    2ماه زندگی زیر یک سقف
    حریم شخصی !
    [عناوین آرشیوشده]