تا با سگ نفس همنشین خواهم بود / در خرمن شرک خوشه چین خواهم بود
بسیار بکوشیدم و به می نشود / تا آخر عمر همچنین خواهم بود.
*
هردم سگ نفس با دلم باز نهد / با سوز دلم ستیزه ای ساز نهد
هرشب به هزار حیلتش بندم راست / چون روز درآید کژی آغاز نهد
*
نفس دارم که هر نفس مِه گردد / گفتم که ریاضت دهمش بِه گردد
چندان که به جهد لاغرش گردانم / از یک سخن دروغ فربه گردد
*
خون شد جگرم ز غصه خویش مرا / وز بیم رهی که هست درپیش مرا
هرگز نرسد به نوش توحید دلم / تا کژدم نفس میزند نیش مرا
نوشته شده در چهارشنبه 87/6/6ساعت 6:38 عصر  توسط رضا
نظرات دیگران()